3 مهر 1388 / 6 شوال 1430 / 25 سپتامبر 2009

حاج محمد علي سيّاح محلاتي معروف به حاج سيّاح، جهانگرد و سفرنامه نويس ايراني درگذشت. حاج سيّاح درخانواده اي دوستدارعلم و ادب به دنيا آمد و براي تحصيل اززادگاهش محلات به تهران، كربلا و نجف سفركرد. او درجواني به شوق مطالعه درباره وضع اجتماعي كشورهاي مترقّي آن زمان به سيرو سياحت پرداخت و به كشورهاي مختلفي چون چين، ژاپن، هندوستان و امريكا سفركرد. حاج سيّاح با اندوخته بسيارپس از18سال به وطن بازگشت. ازآثارمهم حاج سيّاح «سفرنامه حاج سيّاح و خاطرات حاج سيّاح» را مي توان نام برد.
آيت الله حاج ميرزا عبدالكريم روشن تهراني عارف نامي و فيلسوف معاصر كشورمان بدرود حيات گفت. آيت الله روشن تهراني ازجواني شوري وصف ناپذيربراي آموختن عرفان و فلسفه اسلامي داشت. ازاين رو براي يادگيري اين علوم ازمحضر بزرگاني چند دانش آموخت. آيت الله عبدالكريم روشن تهراني مدحي در دانشكده ادبيات دانشگاه تهران عرفان و فلسفه تدريس مي كرد. اين مرد وارسته همواره سخن حضرت علي(علیه السّلام) را تكرارمي كرد هميشه عبارت«‌يا غايَةَ الآمال العارفين» را برزبانش جاري مي ساخت.
آيت‏اللَّه شيخ ابوالقاسم كبير قمي در سال 1262 ش (1280 ق) متولد گرديد و پس از طي مقدمات و سطوح در قم، از وجود آيات عظام: ميرزا خليل تهراني نجفي، آخوند ملامحمد كاظم خراساني و سيدمحمد كاظم يزدي در نجف و ميرزا محمد حسن آشتياني در تهران بهره‏هاي وافر يافت. آيت‏اللَّه قمي پس از آن، از نظر علمي در مرتبه‏اي قرار گرفت كه برخي وي را بر آيت‏اللَّه العظمي حائري يزدي، مؤسس حوزه علميه قم ترجيح مي‏دادند. با اين حال ايشان فداكاري عجيبي نسبت به آيت‏اللَّه حائري از خود نشان مي‏داد، به‏گونه‏اي كه مي‏فرمود: نظر به منزل ايشان ثواب دارد. شخصيت‏هاي برجسته‏اي همچون آيات عظام: امام خميني، سيدمحمدرضا گلپايگاني، آخوند ملا علي همداني، سيدمصطفي صفايي خوانساري و ده‏ها عالم فاضل ديگر از جمله شاگردان ايشان مي‏باشند. آيت‏اللَّه كبير قمي سرانجام در سوم مهر 1313 ش برابر با پانزدهم جمادي‏الثاني 1353 ق در 73 سالگي به رحمت ايزدي پيوست و در مسجد بالاسر حرم حضرت معصومه(س) مدفون گرديد.
محمد يوسف‏زاده معروف به غَمام همداني در سال 1253 ش در نجف اشرف به دنيا آمد و تحصيلات مقدماتي را تا سيزده سالگي در آن شهر گذرانيد. وي سپس به ايران آمد و در همدان، ادبيات فارسي و عربي و فقه را از استادان آن ديار فراگرفت. غمام همداني در منطق، فلسفه اسلامي و ادبيات به ويژه شعر فارسي و نيز سرودن غزل، از دانش و مهارتي بسيار برخوردار بود. وي علاوه بر كار ادبي از مبارزان پرشور نهضت مشروطه نيز بود و در آن دوران به تأسيس انجمن اتحاد و انتشار روزنامه‏هاي اتحاد و الفت همت گماشت. اما هنگامي كه انقلاب مشروطه بر اثر نفوذ غربزدگان و حضور عوامل استبداد به انحراف كشيده شد، از سياست كناره گرفت و به نشر تعاليم اجتماعي و فعاليت ادبي پرداخت. تنها اثر باقي مانده از غَمام همداني، ديوان اشعار اوست كه كمتر از يك سوم سروده‏هاي وي را در بر مي‏گيرد. اين روزنامه‏نگار و شاعر ايراني سرانجام در چنين روزي در سال 1321 ش در 68 سالگي در تهران درگذشت و در همدان به خاك سپرده شد.
با انتخاب شهيد رجايي به نخست وزيري و معرفي كابينه به مجلس در مرداد 1359، برخي از وزارت‏خانه‏ها از جمله وزارت نفت بدون وزير باقي ماند. در دوم مهر آن سال از سوي شهيد رجايي، مهندس محمد جواد تندگويان براي وزارت نفت معرفي شد. نخست وزير در معرفي ايشان به مجلس، از فعاليت‏هاي تخصصي وي در صنعت نفت ياد كرد و از مهار گاز يكي از چاه‏ها كه در مطبوعات خارجي نيز انعكاس يافت به عنوان بخشي از توانايي‏هاي ايشان نام برد. پس از سخنان موافق و مخالف، مهندس تندگويان با اكثريت قاطع آرا به عنوان وزير نفت دولت شهيد رجايي از مجلس رأي اعتماد گرفت. سرانجام چهل روز بعد در 12 آبان 1359 در جريان بازديد از مناطق نفتي خوزستان به همراه جمعي ديگر به اسارت نيروهاي متجاوز عراقي درآمد تا اين كه پس از تحمل شكنجه‏هاي بسيار و شهادت ايشان، جنازه شهيد تندگويان در سال 1370 به ايران منتقل شد و در بهشت زهرا مدفون گرديد.
به درخواست دبير كل سازمان ملل متحد و به منظور ادامه مذاكرات در نيويورك، هيئت بلندپايه جمهوري اسلامي ايران به سرپرستي وزير وقت امور خارجه، در تاريخ سوم مهر 1367 عازم مقر سازمان ملل شد. اين هيئت به مدت دو هفته، علاوه بر شركت در مذاكرات سه جانبه وزاري خارجه ايران، عراق و دبير كل، از فرصت حضور وزراي خارجه ساير كشورهاي جهان به مناسبت برگزاري مجمع عمومي سازمان ملل استفاده نمود و در ملاقات‏هاي متعدد، مواضع جمهوري اسلامي ايران به ويژه در خصوص مذاكرات مربوط به اجراي قطعنامه 598 و كارشكني‏هاي عراق، مذاكرات قبلي نيويورك و ژنو و پيش شرطهاي عراق و معاهده 1975 الجزاير را تشريح كرد. در نهايت، اولين دور مذاكرات سه جانبه از تاريخ نهم مهرماه آن سال آغاز شد و در بيستم آبان 67 پس از هفت دور ملاقات و مذاكره زير نظر دبير كل و يا نماينده ويژه وي، پايان پذيرفت. اين دور از مذاكرات نتيجه‏اي در بر نداشت و اين امر موجب نگراني دبير كل شد كه در گزارش وي منعكس گرديد. دبير كل و هيئت ايراني در عدم رضايت از برخورد عراق با مذاكرات شريك بودند، زيرا در عمل ثابت شد كه اين عراق است كه فاقد علاقه و انگيزه براي اجراي قطعنامه 598 است. در حالي كه فشار عراق بر آزادسازي اسرا بود، ايران بر عقب‏نشيني نيروها تأكيد داشت. پيشرفت حاصل در تبادل اسرا اندك بود و صرفاً دو طرف با آزادي تعدادي از اسراي معلول و بيمار موافقت كردند.
«عبدالعزيز داركي » ازفقيهان بنام قرن چهارم هجري به نيشابور سفركرد و درآنجا فقه را از ابواسحاق مَروزي آموخت. سپس به بغداد رفت و به تدريس مشغول شد و دراندك مدتي مرجع استفاده بسياري ازعلماي بغداد و نواحي اطراف آن شد. داركي با وجود آنكه شافعي مذهب بود گاهي با استفاده ازحديث نبوي برضد مذهب شافعي و حنفي فتوي مي‎داد و حديث شريف را برفتواي امامان حنفي و شافعي مقدم مي‎دانست.
عمادالدين اسماعيل بن محمد بَعلَبكي معروف به ابن بردس در بعلبك، يكي از شهرهاي لبنان متولد شد. پس از تحصيل علوم مقدماتي در زادگاهش، به شهر دمشق رفت و از دانش علماي مشهور زمان خود، بهره‏هاي بسيار بُرد. او ضمن سفر به سرزمين‏هاي مختلف‏اسلامي، به تكميل تحصيلات خود اهتمام ورزيد و سپس به تدريس پرداخت. از ابن بردس كه به دين‏داري، صيانت نفس و حُسن خلق در ميان مردم شهره بود، آثاري به صورت خطي باقي مانده است كه كتاب "الاعلامُ في وَفَياتِ الاعلام" از آن جمله مي‏باشد.
آخرين جنگ‏هاي شاه عباس اول با امپراتوري عثماني، در سال‏هاي 1032 و 1034 ق بر سر تسخير بغداد بود. پس از مدتي نبرد، سرانجام بغداد به تصرف ايران درآمد و نيروهاي عثماني، شكست سختي را متحمل شدند. شاه عباس سپس به زيارت عتبات عاليات رفت و به تعمير ابنيه‏ي آن شهرها همت گماشت.
كشور افريقايي ساحل طلا از زر خيزترين كشورهاي غربي افريقا به تصرف انگلستان درآمد. ساحل طلا به علت داشتن معادن سرشار طلا به اين نام معروف شده بود. اما بعد ازاستقلال به غنا يا گانا تغييرنام داد. غَنا 45سال تحت تسلط انگلستان بود و درمارس سال1946ميلادي نخستين گام در راه استقلال اين كشور با تصويب قانون اساسي برداشته شد. سرانجام درسال1957ميلادي غنا به رهبري قوام نكرومه به استقلال رسيد.
راجر بيكُن، فيلسوف و مدرس معروف انگليسي در 11 آوريل سال 1214م در انگلستان به دنيا آمد. او سپس در دانشگاه‏هاي آكْسْفورد انگلستان و پاريس به تحصيل و سپس تدريس پرداخت. بيكن از آن پس به عنوان كشيش به خدمت مشغول گرديد. او در اين زمان در زمينه علم كيميا مطالعاتي نمود و دريافت كه چگونه مي‏توان باروت ساخت. موفقيت بيكن در كارهاي علمي حسادت همكارانش را برانگيخت. از اين رو او را به جادوگري متهم كردند و به ده سال زندان محكوم شد. بيكن در زندان، يك تقويم اصلاح شده و صحيح تهيه كرد و پس از اتمام دوران زندان، بار ديگر به كارهاي علمي روي آورد. وي در اين زمان دايرةالمعارف تصنيف عظيم را كه شامل علوم طبيعي، منطق، فيزيك، رياضيات، فلسفه و زبان‏شناسي بود نوشت و بار ديگر به اتهام نگارش كتب ضالّه به مدت دوازده سال به زندان افتاد. بيكن پس از آزادي از زندان، مطالعات خود را از سر گرفت و كتب متعددي نگاشت. بيكن به علوم طبيعي و تجربه و مشاهده مستقيم اهميت مي‏داد و به همين جهت او را از پيشروان روش تازه علمي شمرده‏اند. وي معتقد بود كه علم، مكمّل دين است نه مخالف آن. اهميت فلسفه راجر بيكُن در شمول آن بر افكار مبتكرانه و جديد نيست. زيرا وي به بسياري از افكار خرافي آن زمان هم‏چون كيميا و علم احكام نجوم اعتقاد داشت. سهم عمده وي در دانش جديد، اصرار وي در به كار بردن روش علمي در مطالعه فلسفه است. وي علت جهل و ناداني را چهار چيز مي‏دانست: اتكا به اسناد و مآخذ غيرموثق، پيروي كوركورانه از آداب و رسوم، تقليد كوركورانه از بالا دست و عادت به تبعيت از عامه جاهل و پنهان داشتن حماقت‏ها با تظاهر به دانايي. بيكن بر اين عقيده بود كه براي به دست آوردن دانش و حكمت، دو راه وجود دارد: تجربه و عقل، و بايد براي رسيدن به حقيقت، انديشه‏هاي خود را بر پايه دانسته‏ها قرار داد. بيكُن هم‏چنين يكي از بزرگ‏ترين دانشمندان قرون وسطي به شمار مي‏رود كه به شدت، روش‏هاي فلسفي عهد خود را مورد انتقاد قرار داده است. راجر بيكن سرانجام در 25 سپتامبر 1294م در هشتاد سالگي درگذشت.
اقيانوس آرام يا كبير در ابتدا در 25 سپتامبر 1513م توسط واسكو بالبوآ دريانورد اسپانيايي كشف شد ولي اين كشف تنها در سواحل پاناما و غرب اين اقيانوس صورت گرفت. هرچند قبل از وي مردماني از چين و ژاپن و ديگران در پهنه‏هاي وسيعي از اقيانوس آرام دريانوردي كرده بودند ولي شناسايي بعدي آن در سال 1513م روي داد. پس از چندي فردينان ماژِلان ديگر دريانورد مشهور آن زمان، به هنگام ديدار از اين اقيانوس، آن را آرام و بدون توفان‏هاي شديد ديد، از اين رو آن را اقيانوس آرام ناميد. اقيانوس آرام مساحتي در حدود يك‏صد و هشتاد ميليون كيلومتر مربع دارد كه از سطح كليه خشكي‏هاي زمين بيشتر است. اين اقيانوس داراي عرضي در حدود يازده هزار كيلومتر و طولي برابر با هفده هزار و هفت‏صد كيلومتر مي‏باشد. عمق متوسط اقيانوس كبير در حدود چهار هزار متر و عميق‏ترين نقطه آن گودال ماريانا در حدود يازده هزار متر است.
ويليام فالْكنرْ، رمان‏نويس امريكايي در 25 سپتامبر 1897م در ايالت مي‏سي‏سي‏پي امريكا به دنيا آمد. وي در مدرسه، شاگرد متوسطي بود، اما به خواندن آثار نويسندگان شوق فراوان نشان مي‏داد. ولي تحصيلات خود را در سطوح بالا ادامه نداد و براي امرار معاش به شغل‏هاي گوناگون پرداخت. با اين وجود، در حالي كه به كارهاي معمولي اشتغال داشت چندين رمان منتشر كرد اما موفقيتي نصيبش نگرديد. فاكنر در عين حال از خصوصيت‏هاي اخلاقي افراد و دسته‏هاي گوناگون براي خلق قهرمانانش استفاده مي‏كند، پرده نقاشي بزرگي نيز از جامعه‏پيش چشم مي‏گسترد و درد خود را همه‏جا در آثارش عرضه مي‏كند. فاكنر در سال‏هاي بعد زمان متعددي را انتشار داد تا اينكه به شهرت و ثروت دست يافت. وي پيوسته تحت تأثير مسائل نژادي بود و بردگي را گناهي بزرگ مي‏دانست. در آثار فاكنر، پيرمردان و كودكان، پاك و عفيفند و نوجوانان، فاسد و ناتوان و غيرعادي و منحط. در شيوه نگارش فاكنر، داستان‏ها بيشتر به صورت ادامه يك زندگي است كه گاه با كندي و گاه با شتاب پيش مي‏رود و گاه با عبارت‏هاي پرقدرت و سنگين و به صورتي شاعرانه و با زواياي پنهاني. فاكنر به سبب ژرف‏بيني در مسائل عاطفي و محروميت‏هاي افراد انسان در درجه‏هاي گوناگون فكري، و به سبب تجزيه و تحليل دقيق گمراهي‏ها و انحراف‏ها در جامعه پوسيده و منحط، با شيوه نگارش خاص، مشهورترين رمان‏نويس در ادبيات معاصر امريكا شناخته شده است. فاكنر تا آخرين ماه‏هاي عمر به نويسندگي مشغول بود و آثار متعددي نگاشت كه تسخيرناپذير، دهكده، آمرزش براي يك راهبه، تمثيل و محراب از جمله اين رمان هاست. فاكنر در سال 1950م به دريافت جايزه ادبي نوبل و در سال 1954م به دريافت جايزه پوليتزِر نايل آمد. ويليام فاكنر سرانجام در ششم ژوئيه 1963م بر اثر حمله قلبي در 67 سالگي درگذشت.